دبیرستان من

 

به نام خدای تمام موجودات حتی سوسک ها

امروز نوزدهم شهریور نود و یک، سر زنگ ریاضی یک سوسک مهمان ناخوانده کلاس ما شد و باید اقرار کنم ما صاحبخانه های خوبی نبودیم واین مهمانی آخرین مهمانی سوسک عزیز شد.

ابتدا جناب سوسک محترم، در بالای تخته قدم می زدند و اگر ایشان اندکی شعور داشتند، از صاحب خانه های میز اولی که جیغ می زدند متعجب می شدند و در صدد آن بر می آمدند که آداب مهمان داشتن را به دوستان گلمان بیاموزند! چون ادب حکم نمی کند که صاحبخانه از مهمانش فرار کند.

ولی خب جناب سوسک،  بدون توجه به این برخورد ناشایست به قدم زدن خود ادامه دادند و بر خلاف گرانش زمین روی سقف نمایشی جدید را آغاز کردند. من هم تصمیم گرفتم با دفتر زبان فارسی عزیزم، حال و هوای آکروبات بازی جناب محترم سوسک را، به زد و خورد فیلم های اکشن تبدیل کنم! با اجازه معلم به روی میز خاکی دبیر رفتم و چند ثانیه بعد جناب سوسک عزیز به دیار باقی شتافت! بعد از ضربه ثقیلی که علم بر سوسک وارد کرد، سوسک به روی شانه های من زد و فهماند: بار علم سنگین است! بعد هم بی جان به روی میز خاکی افتاد!

ما چه مهمان نواز بودیم! شاید این رسم دیگری از دنیاست؛ رسمی به نام بی رحمی!

و چقدر عجیب است... من در پس منسوب گشتن به قاتل یک سوسک، تشویق شدم! دنیا چقدر عجیب است...

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط بچه مدرسه ای| |


Power By: LoxBlog.Com